یکشنبه وقته خالی داشتم رفتم سر کلاس اخلاق اسلامی توی اون یکی دانشکدمون مهمان نشستم که استاده گفت شما که نیشت بازه پاشو برو تخته رو پاک کن , منم گفتم نمیرم استاد!!!
گفت یعنی چی؟چرا نمیری؟میگم پاشو تخته رو پاک کن
منم خیلی جدی بلند شدم گفتم :دوس ندارم بچه ها قهرمان کلاسشون رو تو این صحنه ببینن !!! :-D ^_^
بچه ها زدن زیر خنده....
بعد اومد تلافی کنه داشتم میرفتم پای تخته گفت خوشگل پسر از این لباس ها که تنته مردونه ش هم هست؟؟؟
منم .......به ادامه مطلب برین...(این داستان خیلی جالبه حتما تا ته بخونیدش)